پس از آن که موسى علیه السّلام بنى اسرائیل را از اسارت فرعون و فرعونیان نجات داد مأمور شد تا آن ها را به سرزمین مقدس بیت المقدس و شامات ببرد. به شهر اریحا رسیدند؛ اهل آن شهر مردمى از عمالقه بودند آنان مردمى قوى هیکل ولى جبار بودند. موسى دستور داد تا بنى اسرائیل با آن ها بجنگند و شهر آن ها را تصرف کنند. مردمى که در زیر ستم فرعونیان رشد کرده بودند افرادى ترسو بودند لذا حاضر به جنگ با عمالقه نشدند، به موسى گفتند: ما این جا نشسته ایم تو با خدایت بروید با آن ها بجنگید و آن ها را بکشید تا ما وارد این شهر شویم.
به سبب آن بى ادبى که با پیغمبر خدا کردند ورود به آن شهر تا چهل سال بر آنان حرام شد. چهل سال تمام، در صحراى سینا سرگردان بودند؛ هر چه راه مىرفتند خود را به سر جاى خود مىدیدند. بعد از چهل سال تمام مردم فرعون دیده و ترسو در بیابان تیه مردند، نسل آنان بزرگ شده بودند، آنان بچه ى صحرا بودند ترسى از فرعونیان در دل آن ها ریشه نکرده بود. بعد از چهل سال که موسى و هارون از دنیا رفته بودند یوشع بن نون که از اولاد افرائیم بن یوسف بود به نبوت رسید، با نسل جدید از بنى اسرائیل به جنگ عمالقه رفت، شهر اریحا فتح گردید و بنى اسرائیل را بعد از چهل سال بیابان نشینى وارد شهر نمود و به سرو سامان رسانید.
غنچه های نشکفته، ص ۱۶۰