قطعه «هاتف غیبی» از دیوان حب، مولودیه حضرت ابولفضل العباس علیه السلام است.
سحرگه هاتف غیبی بیاورد مژده از داور / جهان آئینه بندان است همه گیرند به خود زیور
همه عالم بود زیور همه زیور شده شادان / قرین خود کنید زیور همه زیور زهم بهتر
زمین و آسمان زیور چه زیبا خط و خال آن / مقارن باش تو زیور ها نِگر زیور همه پیکر
کنید شکر خدا و شادمان باشید در این عالم / عجب مُلک خدا زیباست همه شیرین تر از شکر
رسیده ماه شعبان و چهارم شب ز ماه نور / شب شمس و قمر باشد شب پر نور گل اختر
شب وَالشَمسِ وَ ضُحی شب سوم ظهور نور / به امشب و القَمَر، اِذا تلهیا و شبِ قمر
شب پنجم و وَالنَّهار اذا جلّا و روشنگر / سر مولود بزرگ آمد سه آیه آمده مصدر
حسین خورشید عالمتاب اَبولفضل ماه تابان است / علی بین الحسین روز و ظهورش شمس و بس انور
سه گل از باغ عشق بشکفت به شعبان در سه شب بَه بَه / مدینه گلشن عشق است گل سرخ، یاس، نیلوفر
عل روزی بفرمود ای عقیل نسّابه دوران / ئنی خوش باطن و خش خانه زاد و هم اصیل گوهر
ز نسل مردمانی پر توان و هم قوی پنجه / دلیر و پر تحرک خوش قد و خوش قامت و اَفسر
بجو تا از ازدواج حاصل شود بهرم پسر آرد / دلیر و خوش قد و قامت به میدان ثانی حیدر
عقیل گفتا که ای سرور بود اُمُ البنین لایق / نباشد در عرب فردی ز اجادش کسی برتر
قبول افتاد بیان مرد نسّاب آن عقیل پاک / زنی زیبنده و لایق به نام، ام البنین همسر
جوانانی از او چون جعفر و عثمان و عبدالله / چو عباس فارس میدان تو گویش حیدر صفدر
گلی خوشبو ز گلزار نبوت در شکفت آمد/ گل ما شیره جان علی وصیّ پیغمبر
اباالفل میوه دلبند زهرا عصمت رحمان / دو نور چشم ز بهر مجتبی و هم حسین سرور
ز گلزار ولایت غنچه عباس شکفته شد / جوار مادرش ام البنین پر بارو پر ثمر
به اسم عباس و کنیه هم ابُوالفضل رشید باشد / لقب ماه بنی هاشم دگر صاحب لوا رهبر
سپهسالار و سقای زمین کربلا آری / دگر پشت و ناه شاه مظلومان ثمر کوثر
بیامد مظهر یزدان بیامد یاور قرآن / بیامد قبله خوبان حسین را یارو هم یاور
بیامد آیت رحمان بیامد نازل فُرفان / بیامد معنی ایمان حسینش یار و بال و پر
بیامد حجت سبحان بیامد واقع احسان / بیامد اسوه مردان حسینش را بود قنبر
بیامد جلوه منان بیامد سنجش و میزان / بیامد قاتل عدوان حسین را فاتح لشکر
بیامد نازل رضوان بیامد نفس اطمینان / بیامد باطن آسمان حسین را جان و برادر
بیامد تنزیل حنان بیامد یوسف کنعان / بیامد نیر تابان حسین را دائما محضر
بیامد جان و هم جانان بیامد عارف و عِرفان / بیامد عاشقش قربان حسینش را دل و دلبر
دیوان حب، ج ۱، ص ۵۷۱-۵۷۴