قطعه «شه بَطْحا» از دیوان حب، غدیریه ای در وصف حضرت امام علی علیه السلام است.
سروش غیب نِدا دادی ز جا خیز و بیا بالا / ز فوق عرش و اَوْاَدنی و یا از این و آن اعلی
بیا بنگر جمال بی مثال دلربای خود / بخوان مدح و ثنای او به هر لفظ و به هر معنا
بخوان مدح غدیر خُم بخوان عید غدیر آمد / بخوان مدح و ثنای صاحب عید و خودِ مولا
عجب عیدی است به عالم کَی توان مانند آن را دید / همان عید ظهور و باطن واقع شده گویا
همان عیدی است خداوند حکیم عادل قادر / فرستاد جبرئیل بر پیمبر کای نبی ما
رسان بر مردمان پیغام ربّ عالم هستی / همان پیغام که بارها گفته شد بر حضرتت آشنا
پیام ما بود نور و تجلی وحدت و توحید / ولایت واقع معنا ظهور عالم اَسما
ولایت هم نبوت هم امامت را بود باطن / ولایت ظاهر توحید ظهور خالق بینا
ولایت شیره شیرین جان صاحب هر روح / ولایت روح و ایمان و دل و قلب همه اشیا
ولایت جانِ جانان است محبت نام دیگران / دگر نامش بود حبّ و قرین عشق خوش سیما
ولایت ظاهر عشق تمام عشق بود جانش / ظهور حضرت حقّ است بگو بر مردم دنیا
اگر شهد ولایت را نگوئی بر همه مردم / رسالت ختم ننمودی بماند بر زمین بیجا
خدایت حافظت باشد ز شر ناس و هم خَنّاس / رسان پیغام ربّ خود میان روز در این صحرا
رَسولا بَلِّغْ ما اُنزِلَ اِلَیْکَ مِن رَبِّک / وَ اِن لَمْ تَفُعَلْ فَما بَلَّغتَ رِسالاتِ خدا
رسول الله شنید دستور اِبلاغ رسالت را / که جبریل اَمین آورد ز حیّ داور دانا
توقف کرد و امت را در آن صحرا فراوان خواند / میان آفتاب گرم و سوزان شدت گرما
بفرمود امتم، فرمان واجب جبرئیل آورد / به فوری باید ابلاغش نمود خوش واضح و اَسنی
ز اشیا و جهاز اشتران آماده شد منبر / به منبر شد رسول الله بخواند یک خطبه ئی غرا
در آن خطبه بیان فرمود دو شئی پر بَها دارم / یکی قرآن کتاب حقّ دگر عترت بود پیشوا
جدا از هم نمی گردند که تا وارد شوند بر من / کنار حوض کوثر هر دو یک نور دائماً بر پا
بیان فرمود که آیا من نیم مولا و اوْلائی؟ / نه آیا اَلنَّبی اَولی بیامد از خدا ما را؟
تمام حاضرین گفتند بلی مَوْلا و اَوْلائی / ز جان ما همه برتر ز هر چیزی توئی اَوْلی
گرفت بازوی مَوْلا و به روی دست به بالا برد / همه دیدند علی بر دست پیغمبر گرفت مأوا
بگفتا هر که من مَوْلا و اَوْلایَم باو دائم / ز بَعد من علی مَولی و اَوْلی بهر اوست آقا
امیر المؤمین است این شه ملک یقین است این . امام مسلمین است این نبوت را نمود امضا
خدای من بدار دوست علی را دوست و یارش باش / هر آن کس دشمنش داند تو با او دشمنی فرما
نما یاری هر آن کس را که یار و یاور است او را / تو دائم واگذار آن که علی را واگذارد جا
دل دوستان همه شد شاد و چو دیدند این وقایع را / ولیکن دشمن بی دل ز بغض و کینه شد دَغا
بفرمود تا همه امت به عنوان اِمارَت هم / سلام دادند امیر المؤمنین را باد و صد غَوْغا
بدادند دست بیعت را به آن دست خداوندی / یَدُالله فَوقَ اَیدیهِم نمایان شد چه خوش زیبا
مبارک باد همه گفتند بدادند تَهنیت چند روز / یکی بَخٍ و بَخٍ گفت به ظاهر شادمان پیدا
بدستور خدا شد جانشین احمد مختار / بلافصل شد خلیفه مسلمین را رهبری یکتا
بیامد آیه اَلیومْ اَکمَلْتُ لَکُمْ دینَکُم / وَ اَتمَمْتُ عَلَیکُم نِعمَتی در غدیر و ولا
علی اِکمالِ دین است و علی اِتمام هر نعمت / علی مَرضیِ حق است و وصی حضرت طاها
علی حقُّ الیقین باشد علی نور مبین باشد / علی فخر زمین باشد علی پیشوا و مقتدا
علی شاهنشه هستی علی ما فوق هر دستی / علی از هر دَنی رَستی علی هم آیهُ العُظمی
علی جَبْلُ الْمَتین باشد علی یَعسوب دین باشد / علی میر یقین باشد علی آن خاتِمُ الْحَصی
علی آن سَیِّدِ سادات علی آن قبله حاجات / علی حق را همه صفات علی مکه علی منا
علی آن کعبه مقصود علی آن مظهر معبود / علی آن شاهد و مشهود قَسیمُ جَنَه و لَظی
علی آن باءِ بِسْمِ الله و سین از آخِر قرآن / کلام ناطق حق است نِگر عاشق شه بَطْحا
دیوان حب، ج۱، صص۳۵۳-۳۵۸