قطعه «آیت پروردگار» از دیوان حب مدحیه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است.
مَظهَرِ آن ذات اَقدَس آیت پروردگار / اسم حُسنای خداوند قُرْبِ اَدنی را قرار
عرش و کرسی قابِ قَوسَیْن قُربِ اَواَدنایِ حق / اسم واحد با اَحَد عین صمد را اِقتدار
زینت عرش برین و فوق عرش و فوقِ فوق / صفحه اُمُ الکِتاب و لوح محفوظ سِرّ یار
عالمِ علم قضا و خود قضا و خود قَدَر / عالم سِرُّ الْقَدَر اَعلی قلم در آشکار
حُجَّهُ الله حِکمهُ لله عزهُ الله نور حق / هم صَفیُ اله اَمین الله لسانُ اله وَقار
زاده ختم رُسُل پیغمبر خلق جهان / نسل پاک مرتضی شیر خدایِ کردگار
نور هر دو چشم زهرا میوه ی قلب حسن / شیره جان حسین و کربلای پایدار
سید سجاد و باقر صادق و موسای ما / هم رضا اِبنُ الرِضا هادی، به باطن در مدار
عسکری باشد گل باغ ولایت در نوزل / باطن مهدی قائم یک جهانش انتظار
عقل مَحض و ساقی بزم خُلُود و سِرِّ غیب / سِرِّ عالم قطب هستی عسکریِ شهریار
خازن علم خداوند کاشف سِرِّ وجود / نفسِ قُدسی نور اعلی باطن لیل و نهار
علت ایجاد عالم سِرِّ رکن عالمین/ کعبه ی مقصود هستی در تمام روزگار
سِرِّ آدم را ز عالم قبله ی اهل نجاب / رهبر جبریل و میکال روح سرافیل و هزار
هادی جمع ملائک هادی کروبیان / راهنمای عالم قُدس رهنمای بی شمار
رهبر قُدُوسیان و رهبر مُجَرَدین / رهبر انسان و جن و هر وِعاء و هر دیار
عسکری فَصْلُ الْخِطابُ است هم بود غَیْثِ الْوَری / حامی دین و دیانت عسکریش خش عِیار
خود بود قرآن ناطق حافظ قرآن و شرع / یاور اسلام والا دین و ایمان را بکار
حامل تورات و انجیل و کتاب آسمان / هم زَبورِ داودی و هم صُحُف را در جِوار
عسکری باشد لقب هم خود مسما عسکری / عسکر خاص الهی عسکر با ذُوالفقار
عسکر ختم رسالت عسکر ملک ولا / عسکر جمع رسولان هر نبی اندر کنار
عسکر آدم دگر شیث و اَنوش و نوح و هود / صالح، ابراهیم و اسحاق لوط سماعیل شهسوار
عسکر موسی و عیسی و سلیمان دانیال / یوسف و یحیی و یعقوب عسکر هر گلعذار
عسکر ذولکفل و داود، خضر و الیاس و یونس / یوشع و لقمان عُزیر و زکریا و یادگرا
عسکر هر مومن و هر بی نوا و اهل راز / عسکر ناسوت و لاهوت و جبروت است کرار
عسکر کعبه و حج و عمره و سعی و صفا / رکن و حجر و حَجَر و زَمزَم مقامِ افتخار
عسکر مَشعَر، عَرَفات و وقوف و خیف و رَمی / عسکر قربانگه و بَیتوته و تقصیر شِعار
عسکر دنیا و عُقبا هم بهشت و دوزخ است / عسکر فردوس و جَنَّت عسکر حضرت بارّ
خود به تنهائی بود یک لشگر خاص خدا / یک صراط مستقیم و متقین را خود منار
با ظهور عسکری ابلیس و شیطان پلید / ظالم و طاغوت و عاصب جملگی اندر فرار
عسکری یک عسکر است در وقت غیبت یا ظهور / هم طَلیعه بهر غیبت هم ظهورش استوار
عسکری باطن ز غیبت، صغرا و کُبرا عیان / مهدیش ظاهر ز غیبت آخِرینِ هشت و چار
صد سلام بر عسکری و مهدی و آباء او / جان عام باد به قربان، عاشق است هم جان نثار
دیوان حب، ج۱، صص ۵۲۱-۵۲۵