کنار بستر مولی حسن گریان حسین نالان / دگر زینب دگر عباس همه آل علی خوبان
ریزند اشک ز چشم تر مصیبت بس عظیم باشد / تمام کوفه گریانند ز بهر آیت رحمان
ز زخم تیغ زهر آلود ابن ملجم ملعون / امیرالمؤمنین مدهوش همه آل علی گریان
ملائک جمله گریانند چو بینند مجتبی گرید / برای با مظلومش علی آن حجت یزدان
علی بگشود دو چشم خود به اطرافش نظر افکند / همه محزون و گریانند حسین با ناله و افغان
حسن را با حسین خواند و ببوسید نور چشمانش / بگفتا با حسین خود ز عاشورا و آن هجران
علی فرمود لا یوم کَیومِکَ یا اباعبدالله / نباشد روزگاری مثل عاشورایِ تو طوفان
تو امروز بهر من گریان میان قتلگاه تنها / زنند بر جسم پاک تو هزاران یاور شیطان
مرا یک زخم ب سر باشد تنم در خانه و بستر / ولی زخم تو بسیار است تنت در آفتاب عریان
مرا آب روان با شیر تو را آب از دم شمشیر / خدا گریان بر احوالت، حسینم با لب عطشان
میان قتلگاه تشنه زنند بر پیکرش اعدا / حسین مشغول محبوبش ببین عاشق تو این پایان
دیوان حب، ج۳، صص ۳۷-۳۸