جهل اصل هر شرّى است، جهل و جهالت نبود نور است، همان طور که علم نور است جهل ظلمت است، مشکلات جامعه در اثر جهل جامعه است، جهل جامعه را به سیاهى و ظلمت مىکشاند، فقر علمى همان جهل است.
در حدیث آمده: «کاد الفقر ان یکون کفرآ» (بحارالانوار، العلم العلامه شیخ الاسلام المولى محمدباقر المجلسى، المکتبه الاسلامیه، الطبعه الثانیه، تهران، ۱۳۹۸ ه.ق، ج ۷۲، ص ۲۹) فقر نزدیک است انسان را به کفر بکشاند، اگرچه مىشود گفت فقر بیان از مادى است ولى مراد فقر علمى است، وقتى انسان علم ندارد، عدم علم جهل است انسان را به کفر مىکشاند.
بیانى از حضرت رسول صلّى الله علیه و آله و سلّم رسیده که مىفرماید: «الفقر فخرى و به أفتخر» (همان، ص ۵۵) فقر فخر من است و به آن افتخار مىکنم.
اولا: این بیان حضرت نیست چون فقر ندارى و نقص است، حضرت رسول خاتم صلّى الله علیه و آله و سلّم غنى تمام است، و هر چه خداى تعالى دارد ایشان هم دارد براى آن که حضرت تَعَیُّنْ و ظهور أتم حضرت حق متعال است، او مَظهر و تنزیل حضرت حق است، و تمام هستى مظهر و تعیّن و تنزیل حضرت خاتم صلّى الله علیه و آله و سلّم است، او نور اول و عقل کل مىباشد خود ایشان فرمودهاند: «اول ما خلق الله نورى».
حضرت حقیقتى است که همه هستى رقیقه اوست، تمام موجودات عالم بدن رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم هستند.
ثانیآ: اگر بگویند بیان حضرت است، مراد حضرت از فقر، فقرى که الان در ذهن مردم است، نمىباشد، زیرا حضرت نور کل و علم کل است و جهل ندارد، مراد فقر مادى هم نیست به خاطر آن که ثروت کمال است ولى بطور صحیح باید از آن استفاده کرد.
مراد از فقر آن است که حضرت هر چه دارد از حق تعالى است، و حضرت وابسته به حضرت حق است.
مقصود از فقر، فقر الى النّاس نیست، اگر این باشد ناپسند است، مراد فقر الى الله است و این پسندیده است. پس این فقر، فقر الى الله مىباشد.
قرآن کریم مىفرماید:
«یَا أَیُّهَا آلنَّاسُ أَنتُمُ آلْفُقَرَاءُ إِلَى آللَّهِ وَآللَّهُ هُوَ آلْغَنِیُّ آلْحَمِیدُ» (قرآن کریم، فاطر، آیه ۱۵). اى مردم شما فقیرید، شما فقر هستید، غنى به ذات حق است.
حق تعالى است که ذات دارد، حضرت رسول صلّى الله علیه و آله و سلّم و هر موجودى ذات جداگانه ندارند، بلکه یک ذات است که به آن وجود مىگوییم، و هر چه هست ظهور آن یک ذات و یک وجود است، پس فقرى که امکان است فخر من است، من فخر مىکنم که ممکن هستم، البته اگر قائل به امکان و ممکن شویم، ولى اگر گفتیم در عالم هستى چیزى به نام ممکن وجود ندارد، حرف دیگرى است، و حرف درستى هم هست، در هستى عدم و نیستى نیست، امکان و ممکن هم نیست، آن چه هست یک واجب تعالى است که به آن خدا مىگوییم، یک خداست، و این یک خدا همیشه در کار خدائى کردن است، در تنزیل هر چه مىبینیم همه ظهور اوست، حضرت رسول خاتم صلّى الله علیه و آله و سلّم ظهور اول و ظهور أتم حضرت حق تعالى است. مراد فقر، فقر امکانى نیست، مراد فقر عبدى و فقر ظهورى است. رسولالله است که عبدالله است و عبودیت فخر عبد و بنده خداست، باطن بندگى کردن، خدائى کردن است. «العبودیه (جوهره) کنهها الربّوبیّه» (مصباح الشریعه، مرکز نشر الکتاب، تهران، ۱۳۷۹ هـ. ق.، باب ۱۰۰). حضرت از خداى خود درخواست مىکند که سفیه و سفه نباشد چون سفاهت نقص است، جهالت نقص است، بطالت نقص است، همهى مردم به پیروى از امام و اصل خود باید از خدا بخواهند که آنان را از سفاهت و جهالت و بطالت دور گرداند و سفاهت و جهالت و بطالت را از آنان دور گرداند.
بیان رسا، ج۱، صص۹۶-۹۸
1 دیدگاه
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است