قطعه «ماه تابان» از دیوان حب مولودیه حضرت زینب کبری علیها السّلام است.
زینت عرش برین آن ماه تابان زینب است / مظهر اسم خداوند نور یزدان زینب است
جِلوه ذات مقدس نازل اسم صمد / از اسرار سَرمَد اسم رحمان زینب است
کرد تجلی ذات سرمد هم اَحَد هم واحدی / هم جمال و هم جلال تنزیل سبحان زینب است
سَرّی از اسرار باطن قُرْبِ قَوْسَیْنِ ولا / جلوه ئی از اسم حُسنا اسم منّان زینب است
زاده خَیْرُالْبشر چشم و چراغ احمدی / جلوه روی محمّد نور رخشان زینب است
نسل خیْرُالمرسلین و پاره جسم نبی / میوه باغ نبوّت روح فُرقان زینب است
دختر زیبنده مَوْلی امیرالؤمنان / قُرَّهُ الْعِینِ علیّ و ماه رضوان زینب است
میوه قلب بتول و نور چشم فاطمه / زینب آغوش زهرا دُختِ خوبان زینب است
میوه ئی از باغ عشق و غنچه ی باغ ازل / در شکفت آمد به عالم فوق بستان زینب اس
یک گل از باغ نبوّت شد شکفته در زمین / عطر و بوی ناب آن باشد گلستان زینب است
این گل باغ ولایت در شگفت و در نما / در جوار فاطمه خوشبو و خندان زینب است
اسم زیبای عزیز فاطمه زینب بود / پر مسمی اسم اَقدس با چه عنوان زینب است
زینب است یا زینَتِ اَبْ زیور باب گرام / زینت بابای زیبا شاه مردان زینب است
زینب آن زهرای ثانی علت ایجاد خلقت / صد چو مریم خادمش پر مهر و مهربان زینب است
جلوه ای از طیبه و طاهره و طیب پاک / طَیِب و طاهر مُطَهَر روح و ریحان زینب است
فیض عظمای الهی نَفسِ قُدسی روح پاک / واقع شرم و حیا و نور چشمان زینب است
ساقی بزم عَفاف و عِفت و عصمت یقین / مَظهر ناموس اَقدَس بهر حنّان زینب است
نور زیبای ولایت حامی ملک ولا / یاور دین و شریعت نور ایمان زینب است
عالِم و عارف دگر عابد و زاهد در عیان / هم مطیع امر مولی گوش به فرمان زینب است
عامل صدق و صداقت شاهد حُسن و وفا / معنی صدق و صفا و یار قرآن زینب است
گوشوار عرش رحمان خواهر فرخندی / سَیّدِ شَبابِ جَنَّت جان جانان زینب است
حُسنِ زیبای حَسَن یا ظاهر اسم جمال / اسم اعظم را ظُهُور است سِرّ پنهان زینب است
روی زیبای حسین و دست و بازوی حسین / رهر و معراج عشق و جان به قربان زینب است
آن که از روز ازل همراه با سلطان عشق / آمده در ملک ناسوتْ تا به پایان زینب است
آن که از اول به همراه حسین بود در جهان / تا به آخر همسرش بر سر پیمان زینب است
آن که سَیْرِ عشق را در کربلا پیمود ز جان / همره سلطان عُشاق همچو طوفان زینب است
زینب کبرا بفرمود در زمین کربلا / آن که اندر نیمه ی شب بود به آسمان زینب است
نیمه شب هم شب عاشور و در حال نماز / وارد بر زینب حسین شد گفت که عِرفان زینب است
آن چه در کرببلا و کوفه و شام راه شام / واقع است گفتا به زینب سهل و آسان زینب است
روز عاشورا از صبح تا عصر همراه حسین / در دفاع و در تحرک بود به میدان زینب است
آن که در شام غریبان دفع نمود هر مشکلی / حافظ آل حسین است همچو شیران زینب است
حامی اصل ولایت حامی طفل صغیر / حامی جمع زنان اندر بیابان زینب است
کاروان شاه مظلومان حسین را جمع نمود / راهی کوفه اسارت شیر غُران زینب است
کرد سخن رانی میان کوفه همچون باب خود / هر که بشنید گفت علی است ای این سخنران زینب است
خطبه ئی غَرّا بفمود در میان کوفیان / آن که بنمود حق و باطل را نمایان زینب است
ظلم و ظالم را نمایاند، کرد دفاع از اهل بیت / کوفیان را غرق گریه چشم گریان زینب است
گفت سن با ابن مرجانه و ظلم و جور او / حامی حق حسین و حق یاران زینب است
آن که حق گفت و دفاع بنود از حق و از حسین / مدتی در شهر کوفه حبس و زندان زینب است
در میان راه شام و شهرهای شامیان / در عذاب و در اذیت دست کاروان زینب است
اهل پیغمبر اسیر شهر شام و اهل شام / شامیان تاریک دل و نور فُروزان زینب است
اهل شام در عیش و عشرت رقص و پاکوبی کند / همره آل پیمبر هم اسیران زینب است
شهر شام است هم خرابه هم شَماتت ناروا / نیزده های پر ز سر با آه و افغان زینب است
این سیاه چاله است و زندان یا بود شام خراب / یا بود دروازه شام یه که مهمان زینب است
شور و غوغای خرابه راس پر خون حسین / نازپرورده رقیه هم پریشان زینب است
مجلس شوم یزید و شُربِ خَمر، نامحرمان / بین عیالات حسین و نسل عِمران زینب است
رأس پر خون حسین طشت طلا و خیزران / این مصیبت بس عظیم ات جنگِ عدوان زینب است
خطبه ئی کوبنده فرمود و یزید سرکوب کرد / ظالم و مظلوم بیان کرد حد امکان زینب است
انقلاب کربلا صادر نمود و برد به شام / آن که پایه های ظلم را کرد لرزان زینب است
مردمِ در خواب غفلت خفته را بیدار کرد / نور نهضت را ینان کرد بین که سلطان زینب است
پرچم ظلم یزیدی برکشید و نصب نمود / پرچم باب گرامش عاشقا، جان زینب است
دیوان حب، جلد۱، صص ۶۱۵-۶۲۱