در انسان استعداد بدى از استعداد خوبى بیشتر است، به دلیل این که شیطان اکثر مردم را بسوى بدى مىکشاند، ولى همه انبیاء علیهم السّلام اقلّى را به خوبى مىرسانند، بشر طورى آفریده شده که هم صفات ملکوتى دارد و هم خصائص حیوانى و به سبب آن که انسان نوعاً ضعیف است به شهوات حیوانى میل پیدا مىکند و به دنبال آن مىرود و تمایل به گناه پیدا مىکند، با آن که گناه چیزى است که انسان را از خدا دور مىکند، انسان در اثر گناه خرد مىشود، لذا براى محفوظ ماندن بشر از گناه مىباید به خداى قادر متعال پناهنده شد، تا از شر گناه حفظ گردد. رسول گرامى از خداى خود مىخواهد انسان را به سبب پردهپوشى و عیبپوشى حفظ کند، چون خدا ستار است، بنده خود را مىپوشاند، اگر خدا بشر را نپوشاند بشر ضایع مىشود و در نظر دیگران بىاعتبار مىگردد، از خداوند متعال طلب پردهپوشى مىکند و مىگوید: خدایا من هم پرده پوش و عیب پوش باشم، پرده و عیب گناه خودم را بپوشانم چون اگر بشر گناه خود را نپوشاند و در گناه بىباک باشد درب آشتى را با خداى خود بسته، و اگر گناه خود را به مردم بگوید و اقرار به گناه خود کند این خود گناه دیگرى است.
انسان باید مانند خدا ستّار باشد، هم ستار گناه خود و هم ستار گناه دیگران، گناه دیگران را هم نشر ندهد و به دیگرى هم نرساند، عیوب دیگران را بپوشاند و پرده پوش باشد، پردهى مؤمن را پاره ننماید و عیب او را نبیند و نگوید.
عیب مردم را نبیند، بلکه عیب خود را ببیند و آن را رفع کند، خود را از نقص برهاند و به کمال برساند. عناوینى که به زبان حضرت جارى شده است ارزش والائى دارد که باید به آن عمل کرد تا انسان به کمال خود برسد.
بیان رسا، ج ۱، صص ۱۲۵-۱۲۶