خداى تعالى بىنهایت از نعمتهاى خودش را به انسان عطا فرموده است، بعضى مىگویند در تن یک انسان چهارده هزار نعمت قرار گرفته است گرچه نعم الهى در وجود انسان خیلى بیشتر از اینهاست، بلکه تمام جهان نعمت است، و نعمتهاى اِلهى تمام وجود انسان را فراگرفته است و نعمت ولایت سرآمد نعم الهى است.
شکر منعم به حکم عقل واجب است و انسان باید شاکر باشد، آیات فراوانى درباره شکر و شاکر آمده است.
«وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» (قرآن کریم، سوره نمل، آیه ۴۰). کسى که شکر مىکند، شکر خودش و به سود خودش مىباشد کسى که کفران مىکند و شکر نمىکند خدا از شکر خلق بىنیاز است. «فَآتَّقُوا آللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۱۲۳) «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ آلْحِکْمَهَ أَنِ آشْکُرْ لِلَّهِ» (قرآن کریم، سوره لقمان، آیه ۱۲) «فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ آللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَآشْکُرُوا نِعْمَتَ آللَّهِ» (قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۱۱۴) «آعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ آلشَّکُورُ» (قرآن کریم، سوره سبأ، آیه ۱۳) «إِنَّا هَدَیْنَاهُ آلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً» (قرآن کریم، سوره انسان، آیه ۳) «بَلِ آللَّهَ فَآعْبُدْ وَکُن مِنَ آلشَّاکِرِینَ» (قرآن کریم، سوره زمر، آیه ۶۶) «ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کَانَ عَبْداً شَکُوراً» (قرآن کریم، سوره اسراء، آیه ۳)
عبد شکور حضرت ایوب على نبینا و آله و علیهم السّلام است، داستان شکر او زبانزد جامعه بشرى است. وقتى دوازده پسر او در نزد استاد مشغول تعلیم علم بودند سقف خانه بر سر آنان فرود آمد و همه کشته شدند، خبر کشته شدن آنان به حضرت ایوب علیه السّلام رسید ایوب حمد و شکر خدا مىکند ناگاه چوپان حضرت گریهکنان از راه مىرسد و مىگوید صاعقه زد و تمام گوسفندان کشته شدند، حضرت شکر مىکند و مىگوید : «اَللّهُمَّ اَنْتَ اَعْطَیْتَ وَ اَنْتَ اَخَذْتَ»، خدایا تو دادى و تو گرفتى.
بعد از خبر چوپان، کشاورزان او از راه مىرسند و مىگویند سیل جارى شد و تمام باغات و محصولات را نابود کرد، حضرت ایوب شکر خدا مىکند. بعد از این جریانات خود حضرت مریض مىشود و سلامتیش در خطر مىافتد. «فازداد ایوب لله شکرآ و حمدآ» (بحارالانوار، العلم العلامه شیخ الاسلام المولى محمدباقر المجلسى، المکتبه الاسلامیه، الطبعه الثانیه، تهران، ۱۳۹۸ ه.ق، ج ۱۲، ص ۳۴۲) شکر و حمد ایوب زیاد مىشود، کمکم تهى دست مىشود و مریضى او شدت بیشترى پیدا مىکند، این جا شیطان در میان مردم اِلقاء مىکند و مىگوید: مرض ایوب مُسرى است به او نزدیک نشوید و او را از شهر بیرون کنید، کسانى که شکم خود را ازسفره ایوب سیر مىکردند از حضرت کناره گرفته و او را از شهر بیرون کردند، فقط همسر با وفاى او به همراه او از شهر خارج مىشود، به بیابان مىرود از او پرستارى مىکند و با مشکلات فراوانى هم روبرو مىشود.
حدود هفت سال چنین بود، دراین مدت زبان حضرت به شکر و حمد خداوند متعال مشغول است، «الحمدلله الذى عن عملى شکرآ شکرآ»، لذا حضرت ایوب بنده شاکر است.
البته در بعضى از تواریخ نسبتهاى نارواى به حضرت دادهاند، از جمله مىگویند بدن ایوب زخم شد و زخمها را کرم گرفت و هر کرمى که از بدن و زخم او بروى زمین مىافتاد دوباره آن کرم را بر زخم خود مىگذاشت و مىگفت از بدن من بخورید، این بدن روزى شما است، در اثر زخم و تعفن مردم از او کناره گرفتند. این نسبتها نارواست، نوعآ از تورات است.
امام باقر و امام صادق علیهما سلامالله تعالى مىفرمایند: بدن حضرت ایوب متعفن نشد و هرگز مبتلا به تعفن و کرم نشد.
حضرات انبیاء علیهم السّلام مبتلا به مرضى که باعث شود امت از آنان کناره بگیرند نمىشوند، به امراض بد خَلقى و خُلقى گرفتار نمىشوند. وقتى حضرت به مقام شکر مىرسد و عبدى است شاکر، حق تعالى یک دست لباس با فرستادهاى نزد او مىفرستد و به او مىفرماید پاى خود را به زمین بزن چشمه ظاهر مىشود، از آن آب بنوش و بدن خود را در آن چشمه شستشو بده، وقتى حضرت این چنین کرد تمام سلامتى او برگشت اولاد و اموال او برگشت و او دائمآ در مقام شکر بود. شکر از براى نعمت است، و در مقابل نعمت باید شکر کرد. چون آمادگى شکرگذارى را مىباید خداى تعالى بدهد، حضرت رسول هم از خداى تعالى موفقیت در اداى شکر خداوند را مىخواهد.
بیان رسا، ج ۱، صص ۱۲۱-۱۲۴