فاطمه جان است و جانان جان نثار فاطمه / جز خدا هر کسی نداند حال وکار فاطمه مظهر ذات خدای عالِم و حیِّ وَدود / سِرِّ واحد هم اَحَد باشد عیار فاطمه سِرِّ عالین نور اعلی واقِفِ غیب و شهود / مَثَلِ اَعلایِ حق است اِقتدار فاطمه باطن هستی ز فوق عرش تا ناسوت ما / یک ظهور است پر تجلی از وقار فاطمه لوح محفوظ صفحه اُمُ الکِتاب اعلیٰ قلم / هم قضا و هم قَدَر پنهان و آشکار فاطمه عرش و کرسی و سماوات عُلا سِرُّالْقَدَر / عصمت عُظمایِ والا نور و انوار فاطمه ساق عرش و فوق عرش نقشی ز نام اقدس است / فایِ فاطِر فاطمه و رایِ رخسار فاطمه کعبه […]