نسل پاک پور بو طالِب عقیل خوش روان / نور چشمان عقیل و نور ماه آسمان
حامی دین و ولایت حامی سلطان عشق / حامی اسلام و قرآن جان قرآن را بیان
مردم کوفه همه دعوت نمودند از حسین / نایب خود را روان کرد سوی کوفه جانِ جان
اول کار کوفیان بَیعَت نمودند مسلمش / بعد شکستند بیعت و تنها بماند آن میهمان
یک شبی در خانه طوعه بحال سجده بود / صبح به جنگ اندر میان کوچه ها با کوفیان
لشگر ابن زیاد و اهل کوفه حمله ور / نایب خاص حسین، تنها ولی شیر ژیان
کشته ها را پشته می ساخت لرزه بر کوفه فتاد / حیله و نیرنگ نمودند مسلم دادند اَمان
مسلم تنها، امان اهل کوفه کرد قبول / کوفیان در هم شکستند عهد و پیمان را عیان
هم زدند با سنگ و چوب از روی بام ها و بزیر / می زدند با نیزه و شمشیر به مسلم آنْ، به آنْ
با تن مجروح و دستِ بسته و لب های خشک / رو بسوی قصر بردند عاشقا بر گو فغان
دیوان حب، ج۳، صص۲۷۷-۲۷۸