فاطمه ای نور چشم مصطفی / امشب و فردا سه جا داری عزا
گه مدینه گه بقیع گاهی به طوس / وا محمد وا حسن هم وا رضا
گاه ز بهر باب مظلومت نبی / گاه ز بهر نور چشمت مجتبی
گاه ز بهر غربت و مظلومیت / نور دلبندت رضا نور خدا
گریه ها داری تو این دم فاطمه / بر سه مظلوم عزیزت از وفا
بهر بابا چون اذیت ها بدید / در میان خانه اش از آشنا
هم ز کفر و شرک هم اهل نفاق / عاقبت مسموم دست اَشْقیا
بهر فرزندت حسن مسموم زهر / پاره پاره شد جگر آن مُقتدا
بهر فرزند غریب و بی کست / این رضا شد کشته ی زهر جفا
تسلیت گو عاشقا بر فاطمه / هم به مولایت علی مرتی
دیوان حب، ج۳، صص۲۳-۲۴