عید اکمال است و اتمام بهر دین و هم نعم ظاهر آمد شهد شیرین ولایت یم به یم گشته ظاهر هم خلافت هم امامت هم ولا بر علی با نطق گویای محمّد اِبْن عَم دیوان حب، ج۱، ص۶۶۲
مَظهر آن ذات اقدس کاشِفِ سِرِّ وجود جله غَیْبُ الْغُیُوب است واقِفِ غیب و شُهُود سِرِّ عالم را ز آدم راضی فی الله رضا نسل پاک احمد مختار محمّد را درورد دیوان حب، ج۱، ص۶۷۰
نیمه شعبان شکفت یک غنچه از باغ ولا عطر و بویش کرده هر دل را پر از نور و صفا غنچه ی بشکفته گل شد صبح صادق بیت حق این گل از باغ محمّد جلوه گر تا هر کجا دیوان حب، ج ۱، ص ۶۷۳
ز بسم الله الرَّحمنِ الرَّحیم نطقم شود گویا بگویم از علی مدحی علی بر عالم است مولی علی نَفْس رسول اله وصی مصطفی باشد علی خود مظهر احمد محمّد باطن آقا دیوان حب، ج ۱، ص ۶۶۱
بشارت باد همه عالم دو غنچه گل ببار آمد دو گل خندان ز باغ عشق و یا از باغ یار آمد گل اول محمّد دان ز باغ عشق خندان شد گل دوم بود صادق که در ماه بهار آمد دیوان حب، ج۱، ص۶۶۰
گفت به یارانش که بارگیرید رسیدیم بر مراد گفت حسین باشد همین جا منزل و مأوای ما جد من فرمود که این جا قتلگاه ما بود قبر ما در کربلا و تربتش باشد شفا دیوان حب، ج۳، ص۸۴
بشارت باد مبارک باد شکفته شد گل جعفر حیات خود گرفت این گل ز آب چشمه ی کوثر شکفت از غنچه عصمت گل خندان موسایم محمّد شاد و خرم ثنا گفت حضرت داور دیوان حب، ج۱، ص۶۶۹
بود عید غدیر امشب، بود عید کمال دین رسید نعمت به اِتمامش اَتَم آمد چه بس شیرین بود عید رسالت هم امامت صاحبان عید یقین باشد محمّد با علی و آلشان عالین دیوان حب، ج۱، ص۶۶۳
بشارت گویم عالم را گل باغ وِلا آمد ز باغ موسوی خندان گلی بس دلبرا آمد همه عالم معطر شد ز بوی دلربای او گل باغ محمّد بین رضایش در رضا آمد دیوان حب، ج۱، ص۶۷۰